مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه سرا» ثبت شده است

 توی دنیا یه نفر، منو دوست داشت که همونم منو کشت

خاطراتِ کوچیکو، جا گذاشته با یه غصه‌ی درشت

مردنای موندگار، یادگارِ خاطراتِ فانیه

جوّ خونه سوت و کور، کوره اما آرومِ طوفانیه

چمدونِ پشت در، تا ابد که منتظر نمی‌مونه

اون پرنده‌ای که رفت، تو حصارِ دیگه‌ای هم می‌خونه

 

_صندلی غصه نخورد، اتوبوس دنیا رو بُرد

جاده بی عبور نموند، یکی از فاصله مُرد_

 

پُرسشای وان و تخت، آینه هی می‌گه اون یکی کجاست؟

توی تنهایی غریق ، ناخدا بدون کشتی، بی خداست

رفته که برگرده ، عینِ وقتی میره از مرده نَفَس

آره برمی‌گرده ، وقتی کلّ جاده‌ها یکطرفه‌س

 

_صندلی غصه نخورد ، اتوبوس دنیا رو بُرد

جاده بی عبور نموند ، یکی از فاصله مُرد_

 

«ناصر تهمک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۳۴

 غصه نخور که فاصله فقط نفاقه

تقصیر تو نه، من نه، کُلّش اتفاقه

دل‌کنده از دریا ،به دریا برنگردی

این جُمعه‌ی اشکای یه مَرد توو اتاقه

 

من انتخابم تو، توی دنیای مجبوری

یعنی خداحافظ غزل، از شاعرت دوری

دنیا دلش خون و دل ما خون‌تر از خون

وقتی از اول وصله‌ی یه جورِ ناجوری

 

بعد از تو هر دردی بگی توو سینه جا می‌شد

از عشق دل کندی و من از من جدا می‌شد

دوری و کلّ کوچه‌های شهر بن بسته

آزادراه اون که به آغوش تو وا می‌شد

 

«ناصر تهمک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۲۴

 یک مرد توی خانه، یک زن انارِ دانه، دلواپسِ فراغت

یک پرده پُر بنفشه، یک پنجره نشسته، در انتظارِ ساعت

در کوچه‌ای زمستان، سردیش تو چمدان، غُر می‌زند که بَد شد

اما بهارِ خوش‌ذوق، دوان دوان پر از شوق، از نبشِ کوچه رد شد

آری بهار با ماست، لیل و نهار با ماست، خواهد گذشت غصه

خواهد پرید آخر ، در آسمانِ باور ، گنجشکِ پَر شکسته

ذاتیِ ماست مستی، با هر عَرَض که هستی، پِیک مرا پُرَش کن

قلبِ کسی که شیشه‌ست، نشکن که ریشه ریشه‌ست، این شیشه را دُرَش کن

ای تیرگی مغرور ، سرکوبِ عشق با زور، شومیِ سردِ طینت

گرمای استخوانم، آزادگیِ جانم ، نشسته در کمینت

آری بهار با ماست، لیل و نهار با ماست، خواهد گذشت غصه

خواهد پرید آخر ، در آسمانِ باور ، گنجشکِ پَر شکسته

 

«ناصر تهمک»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۷