برقص توی همان جا که آبرو داری
برقص از موسیقیش اگر چه بیذاری
وسط هر پیاده رو درآر شالت را...
نهایتاً دو سه تا فحش و متلک از هاری
مگر نه قصهی ما شکل دیگری دارد?
خیال کن که دست کم خیالها داری
نه این که فکر و خیال از خودت برت دارد
نه این که باز کز کنی به شکل بیماری_
_که رفته توی خودش مثل کرم در لانه
که مانده توی جنونهای غول دیوانه
که سر به غربت بیانتهاش میترکد
که کوچ کرده و پاهاش مانده در خانه
برای شام عزا چای, جشنِ خندهت چای
فقط برقص چای داغ , چند پیمانه
نترس از سر زخمی که باز خواهد بود
برقص, حرکت موت صوت ساز خواهد بود
تعصبیتر از این ایدهای نمیبینی...
"فقط زنی که برقصد مجاز خواهد بود..."
«ناصر تهمک»