فقط زنی که برقصد مجاز خواهد بود
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۱۸ ب.ظ
برقص توی همان جا که آبرو داری
برقص از موسیقیش اگر چه بیذاری
وسط هر پیاده رو درآر شالت را...
نهایتاً دو سه تا فحش و متلک از هاری
مگر نه قصهی ما شکل دیگری دارد?
خیال کن که دست کم خیالها داری
نه این که فکر و خیال از خودت برت دارد
نه این که باز کز کنی به شکل بیماری_
_که رفته توی خودش مثل کرم در لانه
که مانده توی جنونهای غول دیوانه
که سر به غربت بیانتهاش میترکد
که کوچ کرده و پاهاش مانده در خانه
برای شام عزا چای, جشنِ خندهت چای
فقط برقص چای داغ , چند پیمانه
نترس از سر زخمی که باز خواهد بود
برقص, حرکت موت صوت ساز خواهد بود
تعصبیتر از این ایدهای نمیبینی...
"فقط زنی که برقصد مجاز خواهد بود..."
«ناصر تهمک»
این شعرت انقدر زیباست و اینقدر بنظر منه بیسواد در فضای ب روز و مدرن و پیچیده ای نوشته شده که آرزومه با الهام و تأثیر ازین شعرت ی روز بتونم قلم بزنم هرچند واژه ها رو چنان به بازی میگیری و دم دستن ک سالها مطالعه و تمرین نیاز دارم،بر خلاف کتاب مافیات اشعار جدیدت خواسته یا ناخواسته به سمت هنر برای هنر رفته و تفلسف در شعرو رها کردی هرچند ک فیلسوف بالقوه و با مطالعه ای هستی در نقش شاعر کماکان پیچیدگی ها و افکار عمیق فلسفی تو شعرت جریان داره اما چنان در زیبایی هنرت پنهان شده ک باید دقت کرد،مافیاتو کامل خوندم بعضی اشعارشو چندین و چند بار اما ناصر تهمک بعد از مافیای سیر و سلوک سیر وحشتناک صعودی زیادی تو زیباتر و قوی تر شدنه شعرش داشته،لذت میبرم از اشعارت ب امید اینکه بیشتر از قبل بدرخشی شاعر جوان و قوی ک حتما با روندی ک میبینم ب زودی از صاحب سبکی ک قلم میزنی هم جلو میفتی ایمان دارم به این موضوع،شب و روزگارت خوش