مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

بچه ها

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۳:۱۹ ق.ظ

بچه‌ها عاشق هم بوده و هستند هنوز

سال‌ها رفت و از آن باده چه مستند هنوز

هر زمان خلوتِ ما در پسِ آن کوچه‌ی تنگ

بوسه ها در پس آن کوچه نشسته‌اند هنوز

هرگز از خاطر من پاک نشد، محو نگشت

گونه هایت که از آن حادثه خسته‌اند هنوز

روی این تپه‌ی همسایه که زیباست غروب

دست ها در کمر انگار که بسته‌اند هنوز

بعدها عهد شکستی به گوارای وجود

جامِ احساسِ منِ شیشه شکسته‌اند هنوز

 

«ناصر تهمک»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی