مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

ترانه ی قمار

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۱۰ ب.ظ

توی گیسوت همیشه گل داری ، توی دست منم یکیشو بذار

آخرِ قصه بغض و دوری بود ، اول قصه رو به یاد بیار

هیچ شبی بی­ غزل نخوابیدی ، وزن لب رو ردیف انگشتات

غیرمعمول بود و سیگاری ، واقعی ، ساده اما دوست داشت

دفترام کل داشته­ های منن ، شعرها رو به چی بدل بکنم

 که جهان از غمم مذاب نشه ، که بتونم تورو بغل بکنم

رفتنت سخته بودنت سخته، توی چشمام جنگ تن به تنه

به خودم حق بدم یا اصلا ، هر چی کردی تو اشتباه منه

رفتی از اون که از خودش رفته ، که توانی واسه قمار نداشت

کشتن دشمنی که توی کماست ، به خدا یک جو افتخار نداشت

 

«ناصر تهمک»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی