مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

دیدار

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۹ ب.ظ

جایی میان یک عمر , یک تکه از زمان را , که جا نهاده باشیم
من کودک خودم را , تو کودک خودت را , بر باد داده باشیم
با حالتی گرفته , با خنده‌ای شکسته , تنها نمرده باشیم
من غصه‌ی خودم را , تو غصه‌ی خودت را , یک عمر خورده باشیم
خواهیم دید هرگز , این بازی مزخرف , در اختیار ما نیست
ما کشته‌ایم هم را , ما مرده‌ایم از هم , هرچند کار ما نیست
من می‌شناسمت از... , تو می‌شناسی‌ام با... , لحنی که پشت لب‌هاست
من هم هنوز شاعر , تو پر چروک شیرین , این عادت رطب‌هاست
دیگر نمی‌نویسم , این شعر آخرم بود , هرچند هستنم را
می‌افتی‌ام به لرزه , لیلیِ سبزه‌ی خشک , توبه شکستنم را...

 

"ناصر تهمک"

نظرات  (۱)

خیلی زیبا بود 👏

پاسخ:
البته که لطف دارید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی