مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

سینه ی شیرین شده ی قند

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۲۶ ب.ظ

من خودم را به خودت یکسره پیوند زدم

با تو غمگین شدم از دست تو لبخند زدم

به تو گفتم که از این بعد بیا ما بشویم

قیدِ من را وسط قاعده هرچند زدم

خسته و خردتر از همهمه ی شهر تورا

با تمامیِ نقاطِ بدنم بند زدم

شاعران در گذر بابِ فداکاریِ عشق

دل به هر گوشه ی دریا که نوشتند زدم

من علی رغمِ اصولِ ابدِ دلداری

چای در سینه ی شیرین شده ی قند زدم

 

«ناصرتهمک»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی