مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

زن

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۲۹ ب.ظ

 از کجا آمده نمی دانم

ولی این وضعیت خطرناک است

عینِ کلتی کنارِ مغزم در_

دستِ فرمانده‌ای که بی‌باک است

وزنِ سنگینِ ترکشِ مَردیت

پرده ها نازک اند بی‌وجدان

حنجره یعنی آبرویت رفت

پس خطر کن حماقتِ انسان

نه، فقط یک دقیقه، می دانی!

من خودم زخم دوستم بوده

تو نمک می‌زنی ولی شوری

مزه‌ی روی پوستم بوده

وضعِ حمل یعنی آمدی از من

زن شدم مردیِ تو را دیدم

حامله بودمت هزاران قرن

من تو را این دقیقه زاییدم

آه کارَت تمام شد راحت؟

سقف و دیوار راز دارت شد؟

شک تمام است؟ می‌شود یا نه؟

شل شدم با سکوت کارت شد؟

وای اما به ترس این دیوار

خانه‌ی موش‌های خائن بود

رویِ سردیِ سینه‌ی صافش

چشم‌هایی سیاه ساکن بود

هی بمان مرد ، من زنم، خونم

گرگ خون می‌خورد، بیا اینجا

حرف دارم ظریف تر از تیغ

که گلو می بُرد ، بیا اینجا

من نماهنگ انقلابم ، نرم

طوفانی ، حماسه ، سردارم

شیونِ مادری پسر‌مُرده

من ترانه ، هزار سال دارم

 

«ناصر تهمک»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی