وقتی که برگردی
شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۳۶ ب.ظ
وقتی که میرفتی
غرورم با غمِ آینده کار نداشت
اصلاً خیالِ حسرتِ دیوانهوار نداشت
اصلاً نمیدانست
آسودگی را در چشم بستن
آسودگی شکلی شبیهِ «من نمی فهمم»
وقتی که میرفتی
کاری نداشتی
داری
نداشتی
انگار فهمیدی
با رفتنت صد بار میآیی
من دیرتر این پرده از رویم کنار رفت
بی تار ، بی پود
بی هرچه قبل از رفتنت خوش بود
وقت ، آب ، دل ، بو
آمد گویی
نه
وقتی که برگردی ...
که باز هم بروی
من بی وزن شدهام
آمدهای و رفته است
«ناصر تهمک»
۹۹/۰۱/۱۶