مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

می بوسمت هرچند خواهم کشت فکرت را...

مافیای سیر و سلوک ( شعر )

اینجا خانه‌ی مجازی من است ، روزنه‌ای برای دیدنم و ، دیدنم...
شعرهایم را اینجا جار می‌زنم. از کتاب «مافیای سیر و سلوک» و هرچه پس از آن نوشتم.

هر روز چند خطی از روزمرگی‌هایم را هم در«قسمت بالای وبلاگ» می‌نویسم و کمی بعدش پاک می‌کنم. هر روز که باید چیزی به ما اضافه شود.

×اگر دوست دارید فقط قالب یا گونه خاصی از اشعار برای شما نمایش داده شود، در قسمت ««کلمات کلیدی»» در زیر ، روی آن کلیدواژه کلیک کنید×

آخرین مطالب
پیوندها

کارگر

دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۳۶ ب.ظ

من اتاقی خشتی ام

توی ارتفاعات قندیل

یا جنگل های سیاهکل

یا شن های داغ سیستان

یا استپ های شرجی جنوب

سقفی دارم

هر وقت که باران ببارد نو می شوم و بوی کاه گلم فضا را می گیرد

پشت بامم دانه های جو جوانه می زند

یک خانه ی امنم

توی گرما درونم خنک تر است و توی سرما درونم گرم تر

مامن کارگرها

سرپناه مقاومت ها

من کاهگلی ام

به حاشیه رانده شده

و از حاشیه به داخل شوریده

من از دستان کارگری که مرا ساخت جدا نیستم

 

«ناصر تهمک»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی