کوه هوا
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ
گیرم
پشتِ کوهِ هوا
پشت باد
پشت رودی که مردی در آن
قایقِ بدون بادبان زن را
به باد داد
من گیرم
پشت گَز
پشت دشتی پر از مغزهای عذب
گیرم
پشت برکه ، پشت خانه ، پشت غم
دوستت دارم
گیرم
پشت شهر
پشتِ هر چه به من پشت کرد
گیرم
پشت هر چه بگویی شرم
پشت هر چه تَلّ خفت است
ذلت است
این ناله های زشت ، که از یک گلوی خطا
به گوش تو نمی رسد
نمی رسد ، به پای اشکهای من
امان از نداری عشق
شبیهِ نان برای تن
یادم نمیرود ، امنیت آغوش تو
از در گوش من تا در گوش تو
در آخرین لحظه ایستادهام
نه از پا فتادهام
میانِ دو راهیام ، تباهیام
گناه دارم ای رفته ، ای نور
سیاهیام...
«ناصر تهمک»
۹۹/۰۱/۲۱